display result search
علی رهبری، آهنگساز و رهبر اركستر كه در وین زندگی میكند، میگوید: حالا كه وضع اقتصادی به علت تحریمهای ناعادلانه علیه ایران به این شكل درآمده است، مانند هر ایرانی وطنپرست، هیچ شرطی برای همكاری با اركستر سمفونیك تهران نخواهم داشت.
در شرایط تحریم بیهیچ قید و شرطی آماده همكاری با اركستر سمفونیك تهران هستم
به گزارش خبرنگار موسیقی خبرگزاری فارس، علی رهبری موسیقیدان كشورمان سالهاست كه در «وین» مهد موسیقی دنیا زندگی میكند. او سال 1354 در اعتراض به استفاده بیاندازه از نوازندگان خارجی در اركستر سمفونیك تهران، این مجموعه را ترك كرد و به خارج از كشور رفت و سالها بعد و در حالی كه مدیریت هنری اركسترهای سمفونیك شهرهای بروكسل، پراگ، مالاگا، زاگرب و... را در كارنامه داشت، به ایران بازگشت اما بازگشتش دوامی نداشت.
رهبری سال 1394 بار دیگر از وین اتریش به تهران آمد و رهبری اركستر سمفونیك را برعهده گرفت. این همكاری حدود یك سال تداوم داشت و او با انتشار نامهای سرگشاده خطاب به مردم از سمت خود استعفا كرد (+) و بلافاصله به دعوت بنیاد فرهنگی و هنری آنتالیا رهبری چندین كنسرت با اركستر سمفونیك دولتی این شهر را بر عهده گرفت.
رهبری چندی بعد با نوشتنِ نامهای دیگر به رئیسجمهوری ایران (+)، حجتالاسلام حسن روحانی را به زعم خود از پشتپردههای موسیقی ایران با خبر كرد. وی به این نامه اكتفا نكرد و پس از آن به سیدرضا صالحی امیری وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی نامه نوشت.
یك سال بعد و در آبان 1396، رهبری نامهای خطاب به سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشت و نسبت به مدیریت اركستر سمفونیك تهران و برخی ولخرجیها در آن اعتراض كرد. او طی این مدت اظهارنظرهایی داشته و هر از گاهی خبرساز بوده است.
در آخرین روزهای سال 1397 با این آهنگساز 70 ساله به گفتوگو نشستهایم. رهبری در این مصاحبه ضمن انتقادهای فراوان از عملكرد بنیاد رودكی، پیشنهادهایی برای اصلاح آن و همچنین ارتقای جشنواره موسیقی فجر ارائه كرده است. او میگوید حالا كه به علت تحریمهای ناعادلانه علیه ایران، اوضاع اقتصادی كشور مساعد نیست، برای رهبری قدیمیترین اركستر كشورش (اركستر سمفونیك تهران) هیچ شرطی نمیگذارد.
* شاید آغاز مصاحبه با یك هنرمند، با این سوال زیاد مناسب نباشد اما میخواهیم درباره دستمزد شما بپرسیم. گفته میشود دستمزد شما رقم بالایی است، اما در جایی گفتهاید اگر در ایران به شما نیاز باشد شرط مالی نخواهید گذاشت. آیا این موضوع صحت دارد؟
بله آنچه شنیدهاید حقیقت دارد. از همان 42 سال پیش كه من مدال طلای مسابقات بینالمللی رهبری اركستر در فرانسه را برای ایران بردم، روی من قیمتی نسبتا بالا گذاشتند و 2 سال بعد كه به اركستر فیلارمونیك برلین دعوت شدم، این دستمزد به مراتب بالاتر هم رفت.
* این قیمتگذاری چه معیاری دارد؟
واضح است كه بیشتر روی كیفیت كار است. فراموش نكنید كسی كه در مسابقه ای جهانی در مقابل 35 كشور پیشرفته دنیا برنده مدال طلا میشود این خودش یگ گواهینامه برای دستمزد بالای او خواهد بود. ولی مانند تمام كارهای دنیا عرضه و تقاضا هم مطرح است.
* پس از استعفای شما رقمی كه از سوی بنیاد رودكی به عنوان دستمزد شما اعلام شد، رقم چشمگیری بود. آیا 3 سال پیش كه به ایران آمدید با پیششرط آمدید؟
ابداً! 3 سال پیش وقتی به ایران امدم، در وزارت فرهنگ و ارشاد قراردادهای خارجی من را دیدند و پیشهاد كردند كه با توجه به مشكلات بودجه اركستر، دستمزد من معادل حدود یك چهارم دستمزد اروپاییام باشد. من هم قبول كردم و مشكلی هم در این مورد پیش نیامد.
قبول كردم دستمزد من برای رهبری اركستر معادل حدود یك چهارم دستمزد اروپاییام باشد
ولی حالا كه وضع اقتصادی به علت تحریمهای ناعادلانهای كه علیه كشور من صورت گرفته، به این شكل درآمده است، به هیچ وجه انتظاری ندارم و به همین دلیل هم مانند هر ایرانی وطنپرست و دلسوز دیگری، هیچ شرطی نخواهم داشت.
* پس چرا آن زمان بعد از یك سال از سمت خود استعفا كردید؟ گویا مشكل در پرداخت دستمزدها بود؟
بله در پرداخت دستمزدها مشكل پیش آمده بود، اما نه در مورد دستمزد من. همین امر هم برای من بزرگترین مشغله شده بود. فقط دستمزد من بود كه سرماه و به موقع و درست پرداخت میشد ولی 85 نفر نوازنده اركستر كه واقعا هم به این دستمزدها نیاز فوری داشتند، حقوقشان را دریافت نمیكردند. این برای من خجالتآور شده بود كه ما باید به صورت خصوصی برای گذران امور بعضی از نوازندهها به آنها پول قرض میدادیم. من در مقابل كار درجه یكی كه نوازندهها انجام میدادند، خجالتزده بودم و ناچار بودم كه دائم دنبال اصلاح وضع افتضاح اداری آن روزهای بنیاد باشم.
* به نظرتان صحیح بود كه مدیر هنری در امور اداری نوازندهها هم دخالت كند؟
این ایرادی بود كه بنیاد رودكی میگرفت و واضح است كه آنها ایراد بگیرند. آنها بدتر از این را هم میگفتند، میگفتند شما كه حقوقتان را به صورت منظم دریافت میكنید، چه كار به دستمزد نوازندهها دارید؟ لطفا فقط كار هنریتان را انجام بدهید!
نوازندههای اركستر مشكلاتشان را با من به عنوان مدیر هنری در میان میگذاشتند و از من كمك میخواستند
غافل از اینكه این نوازندهها مشكلاتشان را دائم هر روز صبح موقع كار با مدیر هنری در میان میگذارند. با من درد دل میكردند و از من كمك میخواستند. چطور میشود كه چشمتان را به روی همه چیز ببندید و همه مشكلات انسانی نوازندهها را نادیده بگیرید و از آن طرف توقع كار درجه یك حرفهای از آنها داشته باشید؟ وقتی یك چیزی سر جایش نیست، باید گفت.
* یعنی در كشورهای دیگری هم كه مدیر هنری بودهاید، در این امور دخالت میكردید؟
به هیچ وجه! به این دلیل كه لزومی نداشت. افراد مختلف وظایف مختلفی دارند و آن را انجام میدهند. نوازنده تمرین میكند، روی صحنه میرود و طبق قراری كه گذاشته شده است پولش را میگیرد؛ غُر هم نمیزند. توقع ندارم كه در ایران هم كارها مثل یك ساعت سوئیسی بچرخد ولی در بنیاد رودكی چنان وضع بلبشویی وجود داشت كه از حد گذشته بود. همه كارهایی كه باید استاندارد و بینالمللی باشد، در سطح آماتوری و مندرآوردی بودند. بینظمی مطلق! در این شرایط شخص احساس مسئولیت میكند و سعی در رفع آن.
* همین موضوع دلیل اصلی استعفای شما شد؟
زمانی كه به خاطر رفتار ناپسند بنیاد رودكی استعفا دادم و به اتریش برگشتم، جناب آقای علی جنتی وزیر ارشاد آن زمان، تلفنی از من خواستند كه به ایران برگردم تا یك بار دیگر با هم صحبت كنیم. من هم برگشتم و خدمتشان رسیدم. پس از مذاكرات طولانی قرار شد كه با اختیار تام هنری، كارم را ادامه دهم و شورایی برای نظارت داشته باشیم كه به من در موارد اداری كمك كند.
ولی متأسفانه، بنیاد رودكی آمد و دوستانی مانند داود گنجهای نوازنده كمانچه، حمیدرضا نوربخش خواننده سنتی و محمد سریر را كه اصلاً ارتباطی با اركستر سمفونیك و این شغل نداشتند، به عنوان شورای هنری جلوی من گذاشتند. با این هدف كه این افراد اركسترها را به این روزی درآورند كه امروز میبینیم. من هم كه همه چیز را از پیش میدیدم و میدانستم كه با این افراد ناوارد، امیدی به درست شدن نیست، به نا چار ایران را ترك كردم. آنها هم كه درحقیقت آمده بودند تا من را فراری بدهند، وقتی به این هدفشان هم رسیدند، دیگر به كارشان ادامه ندادند و اركسترها را رها كردند تا آن شود كه اكنون شده است. حیف و صد حیف!
* چرا تا این اندازه با فعالیتهای موسیقیایی بنیاد فرهنگی هنری رودكی مخالفید؟
چون نتیجهاش فقط دوری از فرهنگ است. بنیاد رودكی اگر به عنوان بنگاه خصوصی معاملات ملكی و بنگاه شادمانی متعلق به چند سرمایهدار خصوصی بود و از امكانات بسیار ضعیف مالی دولت و ملت تغذیه نمیكرد، هیچ مانعی نداشت و آزاد بود هر كاری دلش میخواهد انجام دهد. ولی زمانی كه بنیاد رودكی، كه چند سال پیش توسط گروهی به هر دلیلی برپا شد، امروز شریانِ زندگی موسیقی و موسیقیدانهای ایران را در دست دارد، نباید عوامفریبی و ولخرجی كند.
بیشتر انرژی بنیاد رودكی صرف اجارهدادن سالنهای كنسرت میشود و بقیه انرژیاش را هم صرف برنامههای موسیقیایی سرگرمكننده مردم میكند
بنده 14 ماه تمام شاهد اعمال این بنیاد زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودم. بیشتر انرژی این بنیاد با بودجهای قابل توجه و چندین كارمند دولتی، صرف اجارهدادن سالنهای كنسرت میشود و بقیه انرژیاش را هم صرف برنامههای موسیقیایی سرگرمكننده مردم میكند و حالت بنگاه شادمانی را دارد و هیچگونه رسالت فرهنگی و هنری در خود نمیبیند. در حقیقت باید گفت كه مدیران این بنیاد قابلیت پرداختن به این امور را دارا نیستند.
* از نظر شما مؤسسه كارآمدی كه بتوان شریان امور موسیقایی را به دستش سپرد، چه ویژگیهایی دارد؟
اول، فكر میكنم سالنها باید با نظارت دولت در اختیار شركتهای خصوصی قرار گیرند تا نه تنها درآمدی برای دولت ایجاد شود و جلوی حیف و میلها از بودجه دولتی گرفته شود، بلكه به وضع سالنها، مدیریت آنها، نظم آنها، نظافت آنها و دهها چیز دیگر هم رسیدگی شود.
در تابستان 94 قبل از آمدن اركستر فیلارمونیك چین به تهران، با نظارت من به عنوان مدیر هنری، چند كار گر به مدت 2 هفته تمام مشغول تمیز كردن تالار بودند. من چند ماه پیش از آن در آن كشور رهبری كرده بودم و میدانستم كه نظم و نظافت آنها چگونه است و واقعا نمیخواستم كه مردم ما بر اثر كمكاری مدیران در مقابل چینیها خجالتزده شوند.
بنیاد رودكی باید از تمام فعالیتهای موسیقایی خود كه صرفاً برای سرگرمی است، خداحافظی كند
دوم، اینكه بنیاد باید از تمام فعالیتهای موسیقایی خود كه صرفاً برای سرگرمی است، خداحافظی كند.
سوم، وقتی كه این دو امر مورد موافقت قرار گرفتند با كمك و هدایت یك مدیر واقعیِ مسلط به امور هنری و فرهنگی به سوی كار سازنده فرهنگی، دور از سرگرمی و عوامفریبی، پیش برود.
مدیر عامل بنیاد رودكی، امروز بالاترین شخصیت تصمیمگیرنده در مورد موسیقی و زندگی موسیقیدانها در مملكت است. این شخص نه تنها در داخل بلكه حتی در خارج هم قراردادهای فرهنگی و هنری امضا میكند و در جلسات مختلف با بزرگان هنری دنیا صحبت میكند. پس این شخص باید بالاترین آشنایی با فرهنگ و هنر، نه تنها ایران، بلكه جهان را هم داشته باشد. در كشورهایی كه من میشناسم برای چنین شغلی فراخوان میدهند و گاهی فراخوان بینالمللی! مسئول امروزی را نمیدانم با چه معیاری انتخاب كردهاند و این بار سنگین را روی شانهاش گذاشتهاند و او هم قبول كرده است، ولی از نتیجه و سطح فعالیتهای 3 سال گذشته، از راه دور هم به خوبی احساس میشود كه سطح كار بسیار ابتدایی و پایین است. ما در ایران فرهیختگان بیشماری با فرهنگ و بینش هنری بالا داریم كه باید از طریق فراخوان و مصاحبه انتخاب شوند و سررشته كارها را در دست گیرند. وگرنه در حال عقب رفتن و یا درجا زدن خواهیم ماند.
*مخالفت شما با داشتن 2 اركستر هم در راستای مقابله با ولخرجی است؟
این درست نیست، من نه تنها با داشتن 2 اركستر مخالفتی ندارم بلكه اعتقاد دارم تهران بزرگ باید حداقل 4 اركستر حرفهای دولتی داشته باشد. همانطوری كه كشور مسلمان و همسایه ما تركیه 22 اركستر سمفونیك دولتی دارد. ولی نه بصورت آماتوری، نیمهوقت و بیهدف.
اگر روزی بنیاد رودكی واقعا هم تصمیم بگیرد كه 2 اركستر داشته باشد، به هیچ وجه امكاناتش را ندارد
بنیاد رودكی امروز تظاهر میكند 2 اركستر دارد، ولی 2 اركستر نیمهوقت با نامهای مختلف. خیلیها نمیدانند كه اگر روزی بنیاد رودكی واقعا هم تصمیم بگیرد كه 2 اركستر داشته باشد، به هیچ وجه امكاناتش را ندارد. نه سالن تمرینش را دارد و نه آمادگی و امكانات اداری آن را. حتی همانطوری كه خود من شاهد بودم، در سال 1394 هم این 2 اركستر نمیتوانستند هر روز تمرین كنند.
در بنیاد رودكی به من میگفتند: «استاد چرا میخواهید هر روز تمرین كنید؟ مانعی ندارد شنبه و یكشنبه را تعطیل كنید.» یعنی 3 روز در هفته كار كنید. یعنی سرِهم بندی كنید و سَمبَلكاری! اینها همهاش گول زدن ملت و دولت است، نه كار فرهنگی و هنری. البته ما این كار را نكردیم و در راهرو های تالار وحدت هر روز تمرین میكردیم.
اركستر ایران با داشتن موزیسینهای بسیار عالی در حقیقت از سطح خودش هم 30 سال عقبتر است
چرا باید دوست عزیزمان آقای لوریس چكنواریان تنها رهبر حرفهای و با تجربه در ایران بگوید اركستر ما 30 سال از جاهای دیگر عقبتر است؟ من هم كه بیش از 25 سال است چندین اركستر تركیه را رهبری میكنم، میگویم چرا و به چه دلیل ما از كشور همسایهمان باید اینقدر عقبتر باشیم؟ اركستر ایران با داشتن موزیسینهای بسیار عالی در حقیقت از سطح خودش هم 30 سال عقبتر است.
* به نظر میرسد با اركستر ملی در وزارت ارشاد مخالف هستید...
من با خود اركستر ملی و هیچ اركستر دیگری مخالفتی ندارم، به شرطی كه این اركسترها سر جای خودشان باشند. این اركستر ملی جایش در وزارت فرهنگ نبوده و نیست. اركستر ملی، همان اركستر گلهای 50 سال پیش رادیو است كه روزهای جمعه به رهبری آقای جواد معروفی برنامههای بسیار عالی تفریحی برای میلیونها ایرانی دوستدار موسیقی در رادیو اجرا میكرد. من آقای معروفی را خیلی خوب میشناختم. 3 سالی هم كه رییس هنرستان موسیقی ملی بودم در كنار ایشان بودم. اما او به عنوان یك موسیقیدان حرفهای، هرگز تصور نمیكرد كه روزی، اركستر و قطعاتش در تالار وحدت بیاید و در وزارت فرهنگ و هنر جایی داشته باشد. البته سوءتفاهم نشود، كار هنرمندانی كه برنامه گلها و سایر اركسترهای رادیو را راهاندازی كردند و با جدیت پیش بردند، بسیار ارزنده و جذاب بود و در شكوفائی موسیقی ایرانی نقش بسیار مهمی بازی كرد و خوشبختانه مردم هم استقبال میكردند، اما جنس آن موسیقی از جنس دیگری بود. الان هم صداوسیما خودش اركستری دارد با رهبری بسیار حرفهایتر از بنیاد رودكی. پس جایش آنجا است. ولی وزارت فرهنگ و ارشاد باید دارد از اركستر سازهای ملی واقعی حمایت كند و آهنگسازان جوان را تشویق كند تا برای این سازها آثاری بنویسند.
* با این دیدگاه، نظرتان درباره جشنواره فجر چیست؟
جشنواره فجر متأسفانه بیشتر شبیه جشن آخر سال مدارس موسیقی است تا یك جشنواره بزرگ حرفهای. خوشبختانه خودشان فهمیدند و كلمه «بینالمللی» را از جشنواره برداشتهاند، تا اسمش به كاری كه میكنند نزدیكتر شود، كه البته كار درستی بود. اگر پسوند «واره» را هم بردارند و فقط جشن بماند، دیگر همان میشود كه میكنند و مشكلی نمیماند.
جشنواره فجر متأسفانه بیشتر شبیه جشن آخر سال مدارس موسیقی است تا یك جشنواره بزرگ حرفهای
ولی با این نام و به این صورت فعلی و مخلوط كردن رشتههای مختلف آن هم بصورت بسیار بسیار فشرده، هیچوقت نمیتواند موفق باشد.
* پیشنهاد مشخصی هم برای اصلاح آن دارید؟
تنها راه حرفهای كردن جشنواره فجر، اگر میخواهند كه واقعاً جشنواره بماند، تفكیك گروههای مختلف است.
اول اینكه موسیقی سنتی باید برای خودش بر بالاترین سطح به صورت مستقل و به ریاست یكی از بزرگان موسیقی ملی اداره شود و هدفش تشویق آهنگسازان برای توسعه موسیقی ایرانی باشد.
دوم اینكه موسیقی پاپ هم مانند اغلب كشورها باید مجزا باشد و متخصصین این رشته مردمی باید مسئولش باشند.
و سوم هم اینكه موسیقی اركستری، سمفونیك و كلاسیك باید مجزا برای خودش مسئولی در سطح جهانی داشته باشد و جنبه بینالمللی داشته باشد و هدفش تشویق آهنگسازان جوان، و ایجاد نوآوری به منظور بالابردن سطح فرهنگ مخاطبین باشد.
راههای دیگر به موفقیت نخواهد رسید.
* سخنی مانده است كه بخواهید در پایان مصاحبه مطرح كنید؟
امیدوارم كه مسئولین فرهنگی كشورم، مخصوصاً وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونشان این مطالب را اولاً بخوانند و به گوششان برسد و در ثانی، حرفهای یك متخصص را كه 45 سال در این راه در سراسر جهان كار كرده است، جدی بگیرند.
وزارت فرهنگ و ارشاد باید جلوی ولخرجیها را بگیرد و هر ریالی كه خرج میشود باید برای فرهنگ و هنر مملكت باشد
وزارت فرهنگ و ارشاد باید جلوی ولخرجیها را بگیرد و هر ریالی كه خرج میشود باید برای فرهنگ و هنر مملكت باشد. آن هم در این روزهای سخت.
گفتوگو: محمد كلهر
انتهای پیام/